هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی درباره عشق و وحدت در کوی عشق سخن می‌گوید. در اینجا عشق مرزی بین مومن و کافر نمی‌شناسد و مانند آینه، خوب و بد را یکسان می‌بیند. همچنین، اشاره‌ای به ناتوانی انسان در برابر عشق و شوق دارد و اینکه اهل دل مانند غنچه، خود را با زر نمی‌آرایند. در نهایت، شعر به زیبایی‌های عشق و نقش‌های دلکش در چمن زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱۲۹

در کوی عشق بر رخ کس در نبسته اند
این در به روی مومن وکافر نبسته اند

در پله صفای نظر خوب وبد یکی است
بر هیچ روی آینه را در نبسته اند

خود بین نمی شود نرود خشک لب به خاک
این سد همین به روی سکندر نبسته اند

با آتشین نفس چه کند مهر خاموشی
هرگز به موم روزن مجمر نبسته اند

از اهل دل چگونه شمارند غنچه را
هرگز چو اهل دل به گره زر نبسته اند

در خاک اهل شوق همان در کشاکشند
مانند خواب نقش به بستر نبسته اند

صائب درین چمن که پراز نقش دلکش است
نقشی ز خط یار نکوتر نبسته اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.