هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر حالتی از عشق، رهایی و شوریدگی است. شاعر از جمعی سخن می‌گوید که با عشق و مستی از قید و بندهای ظاهری رها شده‌اند، به عشق و شراب معنوی دل بسته‌اند و از تعلقات دنیوی دست شسته‌اند. او همچنین به ناامیدی از زاهدان خشک‌مقدار اشاره می‌کند و عشق را به‌عنوان نیرویی رهایی‌بخش می‌ستاید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند شراب معنوی، گنبد دستار و زلف شب ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به رهایی از قیود اجتماعی و نقد زهد ظاهری نیازمند درک بالاتری از زمینه‌های فرهنگی و ادبی است.

غزل شمارهٔ ۴۱۳۵

جمعی که بوسه بر قدم دار داده اند
چون نقطه اختیار به پرگار داده اند

تا ساغری ز خنده خونین گرفته اند
چون گل هزار بوسه به هر خارداده اند

آشفتگان مقید شیرازه نیستند
ترک ردا وسبحه و زنار داده اند

چون مار کرده اند مرا تا کلید گنج
از زهر صد پیاله سرشار داده اند

صد بار غوطه در جگر شعله خورده ام
تا چون شرر مرا دل بیدار داده اند

مردان ز حمله فلک ازجا نمی روند
کز جان سخت پشت به کهسار داده اند

دامن فشان چو موج ز کوثر گذر کنند
جمعی که دل به لعل لب یار داده اند

زان باده ای که میکده پرداز آن منم
ته جرعه ای به نرگس بیمار داده اند

این زاهدان خشک اگر مرده نیستند
چون تن به زیر گنبد دستار داده اند

صائب ز روی صبح گشایش طمع مدار
کاین فیض را به زلف شب تار داده اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.