۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۴۶

جمعی که افسر از خرد خام کرده اند
از بحر اختصار به یک جام کرده اند

در بند غم منال که مرغان دوربین
سیر چمن ز روزنه دام کرده اند

مستان ز قید شنبه وآدینه فارغند
رو در پیاله پشت به ایام کرده اند

در علم آشنایی آن چشم عاجزند
آنان که وحش را به فسون رام کرده اند

صد بر گریز ناخن تدبیر دیده است
این غنچه گره که دلش نام کرده اند

صائب ز آگهی است که دریاکشان عشق
عادت به خامشی چو لب جام کرده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.