هوش مصنوعی: این متن شعری است که از محدودیت‌ها و ناتوانی‌های انسان در برابر تقدیر و زمان سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی پروبال زدن در آسمان محبوس، رشد نکردن سبزه زیر سنگ، و بی‌زبانی شمع در برابر بادها گلایه می‌کند. همچنین، از گذر سریع زمان و جدایی‌های ناگزیر زندگی می‌نالد و به ناپایداری عمر و بی‌وفایی دنیا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند گذر زمان، تقدیر، و ناپایداری زندگی، برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۷۴

محبوس آسمان چه پروبال واکند
در زیر سنگ سبزه چه نشو ونما کند

از بس درشت می رود این توسن فلک
وقت است بند بند من از هم جدا کند

انجام کار ما و غم یار روشن است
یک شمع بی زبان چه به چندین صبا کند

سر رشته حیات چو از دست رفت رفت
زلف ترا ز دست کسی چون رها کند

نسبت به مد شکوه ما زلف نارساست
عمر خضر به شکوه ما کی وفا کند

باد خزان که خار به چشمش شکسته باد
فرصت نداد غنچه ما چشم واکند

زودآ که در قلمرو شهرت علم شود
هرکس سخن به طرز تو صائب اداکند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.