هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات شاعرانه و مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد. شاعر از عشق، حیرت، و تحول درونی سخن می‌گوید و با اشاره به نمادهایی مانند آیینه، خال، و یوسف، مفاهیم بلند معنوی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و نمادهای عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۴۱۸۳

مخمور را نگاه توسرشار می کند
بد مست را عتاب تو هشیارمی کند

آیینه را که مست شکر خواب حیرت است
مژگان شوخ چشم تو بیدارمی کند

خال تو هر زمان به دلی می کند قرار
این نقطه بین که دور چوپرگار می کند

هر عزلتی مقدمه کثرتی بود
یوسف ز چاه روی به بازار می کند

دل می خورد ز حرف سبک خون خویش را
این شاخ را شکوفه گرانبار می کند

از بس که دید آینه من ندیدنی
جوهر بدل به سبزه زنگار می کند

خورشید هرکجاکه دچار تو می شود
از انفعال روی به دیوار می کند

شستند گرد پنبه حلاج رابه خون
زاهد همان عمارت دستار می کند

حیرت مرا ز هر دو جهان بی نیاز کرد
این خواب کار دولت بیدار می کند

بلبل ز ناله فاخته از گفتگوی ماند
صائب همان حدیث تو تکرار می کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.