۲۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۰۲

ریزش چو شیشه هرکه به آوازه می کند
در هرپیاله زخم مرا تازه می کند

از صحبت آن که خاطر جمع است مطلبش
سی پاره را به تفرقه شیرازه می کند

رخسار چون بهشت تو در هر نظاره ای
ایمان من به خلد برین تازه می کند

امشب کراست عزم تماشای ماهتاب
کز هاله مه تهیه خمیازه می کند

آن روی چون گل است ز گلگونه بی نیاز
مشاطه خون عبث به دل غازه می کند

مستان برون ز عالم اندازه رفته اند
ساقی همان رعایت اندازه می کند

چون ابر حاصلش ز کرم شهرت است وبس
صائب کسی که جود به آوازه می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.