۲۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۰۳

دل را نگاه گرم تو دیوانه می کند
آیینه را رخ تو پریخانه می کند

دل می خورد غم من ومن می خورم غمش
دیوانه غمگساری دیوانه می کند

آزادگان به مشورت دل کنند کار
این عقده کار سبحه صد دانه می کند

ای زلف یار سخت پریشان ودرهمی
دست بریده که ترا شانه می کند

سیلی که خو به گردکدورت گرفته است
در بحر یاد گوشه ویرانه می کند

غافل ز بیقراری عشاق نیست حسن
فانوس پرده داری پروانه می کند

یاران تلاش تازگی لفظ می کنند
صائب تلاش معنی بیگانه می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.