۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۱۴

شد چون هدف سر که درین خاکدان بلند
کز شش جهت نگشت صدای کمان بلند

افکند دور ناله ز آتش سپند را
زنهار چون سپند نسازی فغان بلند

همت بلند دار که آسیب کم رسد
آن را که چون عقاب بود آشیان بلند

زان پیشتر که کعبه شود بوسه گاه خلق
گلبانگ بوسه بود ازان آستان بلند

ابرو کشیده ومژه شوخ ونگه رسا
ناوک بلند ودست بلندوکمان بلند

یکباره بستن در انصاف خوب نیست
دیوار باغ را مکن ای باغبان بلند

لاف کرم نتیجه پستی همت است
از دست کوته است که باشد زبان بلند

امروز نیست داغ جنون پرده سوز عقل
پیوسته بود آتش این کاروان بلند

چون لاله داغدار شد پرده های گوش
هر جا شود ز خامه صائب فغان بلند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.