هوش مصنوعی:
این متن به وحدت وجود و یگانگی انسانها اشاره دارد و از تفاوتهای ظاهری و درونی انسانها انتقاد میکند. شاعر بیان میکند که همه انسانها از یک گوهر و خرد هستند، اما به دلیل نگاههای متفاوت و تقسیمبندیهای اجتماعی، از هم جدا شدهاند. او از مخاطب میخواهد که از خودخواهی و تفکرات منفی دوری کند و به وحدت و همدلی با دیگران روی آورد. همچنین، متن به نقش روح و تن در زندگی انسان و اهمیت وحدت در تفکر و عمل اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی مانند وحدت وجود و تفکرات عمیق درباره روح و تن ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۲۰
پیشتَر آ پیشتَر، چند ازین رَهْ زَنی؟
چون تو مَنی من تواَم، چند توییّ و مَنی؟
نورِ حَقیم و زُجاج، با خود چندین لَجاج؟
از چه گُریزَد چُنین روشنی از روشنی؟
ما همه یک کامِلیم، از چه چُنین اَحْوَلیم؟
خوار چرا بِنْگَرد سویِ فقیرانْ غَنی؟
راست چرا بِنْگَرَد سویِ چپِ خویش خوار
هر دو چو دست تواَند، چه یَمَنی چه دَنی
ما همه یک گوهریم، یک خِرَد و یک سَریم
لیک دوبین گشتهایم، زین فَلَکِ مُنْحنی
رَخْت ازین پنج و شش، جانِبِ توحید کَش
عَرعَرِ توحید را چند کُنی مُنْثَنی؟
هین زِ مَنی خیز کُن، با همه آمیز کُن
با خودِ خود حَبّهیی، با همه چون مَعْدَنی
هر چه کُند شیرِ نَر، سگ بِکُند هم سگی
هر چه کُند روحِ پاک، تَن بِکُند هم تَنی
روحْ یکی دان و، تَنْ گشته عَدَد صد هزار
هَمچو که بادامها، در صِفَتِ روغَنی
چند لُغَت در جهان، جُمله به مَعنی یکی
آب یکی گشت چون خابیهها بِشْکَنی
جان بِفرستَد خَبَر جانِبِ هر بانَظَر
چون که به توحیدْ تو دل زِ سُخَن بَرکَنی
چون تو مَنی من تواَم، چند توییّ و مَنی؟
نورِ حَقیم و زُجاج، با خود چندین لَجاج؟
از چه گُریزَد چُنین روشنی از روشنی؟
ما همه یک کامِلیم، از چه چُنین اَحْوَلیم؟
خوار چرا بِنْگَرد سویِ فقیرانْ غَنی؟
راست چرا بِنْگَرَد سویِ چپِ خویش خوار
هر دو چو دست تواَند، چه یَمَنی چه دَنی
ما همه یک گوهریم، یک خِرَد و یک سَریم
لیک دوبین گشتهایم، زین فَلَکِ مُنْحنی
رَخْت ازین پنج و شش، جانِبِ توحید کَش
عَرعَرِ توحید را چند کُنی مُنْثَنی؟
هین زِ مَنی خیز کُن، با همه آمیز کُن
با خودِ خود حَبّهیی، با همه چون مَعْدَنی
هر چه کُند شیرِ نَر، سگ بِکُند هم سگی
هر چه کُند روحِ پاک، تَن بِکُند هم تَنی
روحْ یکی دان و، تَنْ گشته عَدَد صد هزار
هَمچو که بادامها، در صِفَتِ روغَنی
چند لُغَت در جهان، جُمله به مَعنی یکی
آب یکی گشت چون خابیهها بِشْکَنی
جان بِفرستَد خَبَر جانِبِ هر بانَظَر
چون که به توحیدْ تو دل زِ سُخَن بَرکَنی
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.