هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از شجاعت، بخشش و رحمت سخن میگوید. او از دشمنان و شرایط سخت یاد میکند و از مخاطب میخواهد که دوباره به سوی رحمت و بخشش حرکت کند. همچنین، شاعر از عشق و خدمت به دیگران صحبت میکند و از مخاطب میخواهد که تلاش کند و از حالت پژمردگی خارج شود. در پایان، شاعر به شمسالدین تبریزی اشاره میکند و از او به عنوان منشأ رشد و پرورش خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱
شیردِلا، صد هزار شیردلی کردهیی
در کَرَم از آفتاب نیز سَبَق بُردهیی
چَشمْ بِبَند و بِکُن بارِ دِگَر رَحمَتی
بِشْکَن سوگند را، گَر به خدا خوردهیی
بِنْگَر کین دُشمنان، دست زَنان گشتهاند
چون که دَرین خشم و جَنگ، پایِ خود اَفْشُردهیی
مَیْلِ تو با کیست جان، تا بِشَوَم خاکِ او؟
چاکر آن کَس شَوَم، کِش به کَس اِشْمُردهیی
ای تَن، آخِر بِجُنب، بر خود و جَهْدی بِکُن
جَهْدْ مُبارک بُوَد، از چه تو پَژمُردهیی؟
خیز، بُرو پیشِ دوست، رویْ بِنِه بر زمین
کِی صَنَمِ چون شِکَر، از چه بیازُردهیی؟
خواجهٔ جان، شَمسِ دین، مَفْخَرِ تَبریزیان
این سَرَم از نَخْلِ توست، زان که تو پَروَردهیی
در کَرَم از آفتاب نیز سَبَق بُردهیی
چَشمْ بِبَند و بِکُن بارِ دِگَر رَحمَتی
بِشْکَن سوگند را، گَر به خدا خوردهیی
بِنْگَر کین دُشمنان، دست زَنان گشتهاند
چون که دَرین خشم و جَنگ، پایِ خود اَفْشُردهیی
مَیْلِ تو با کیست جان، تا بِشَوَم خاکِ او؟
چاکر آن کَس شَوَم، کِش به کَس اِشْمُردهیی
ای تَن، آخِر بِجُنب، بر خود و جَهْدی بِکُن
جَهْدْ مُبارک بُوَد، از چه تو پَژمُردهیی؟
خیز، بُرو پیشِ دوست، رویْ بِنِه بر زمین
کِی صَنَمِ چون شِکَر، از چه بیازُردهیی؟
خواجهٔ جان، شَمسِ دین، مَفْخَرِ تَبریزیان
این سَرَم از نَخْلِ توست، زان که تو پَروَردهیی
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.