۲۷۷ بار خوانده شده
شیردِلا، صد هزار شیردلی کردهیی
در کَرَم از آفتاب نیز سَبَق بُردهیی
چَشمْ بِبَند و بِکُن بارِ دِگَر رَحمَتی
بِشْکَن سوگند را، گَر به خدا خوردهیی
بِنْگَر کین دُشمنان، دست زَنان گشتهاند
چون که دَرین خشم و جَنگ، پایِ خود اَفْشُردهیی
مَیْلِ تو با کیست جان، تا بِشَوَم خاکِ او؟
چاکر آن کَس شَوَم، کِش به کَس اِشْمُردهیی
ای تَن، آخِر بِجُنب، بر خود و جَهْدی بِکُن
جَهْدْ مُبارک بُوَد، از چه تو پَژمُردهیی؟
خیز، بُرو پیشِ دوست، رویْ بِنِه بر زمین
کِی صَنَمِ چون شِکَر، از چه بیازُردهیی؟
خواجهٔ جان، شَمسِ دین، مَفْخَرِ تَبریزیان
این سَرَم از نَخْلِ توست، زان که تو پَروَردهیی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در کَرَم از آفتاب نیز سَبَق بُردهیی
چَشمْ بِبَند و بِکُن بارِ دِگَر رَحمَتی
بِشْکَن سوگند را، گَر به خدا خوردهیی
بِنْگَر کین دُشمنان، دست زَنان گشتهاند
چون که دَرین خشم و جَنگ، پایِ خود اَفْشُردهیی
مَیْلِ تو با کیست جان، تا بِشَوَم خاکِ او؟
چاکر آن کَس شَوَم، کِش به کَس اِشْمُردهیی
ای تَن، آخِر بِجُنب، بر خود و جَهْدی بِکُن
جَهْدْ مُبارک بُوَد، از چه تو پَژمُردهیی؟
خیز، بُرو پیشِ دوست، رویْ بِنِه بر زمین
کِی صَنَمِ چون شِکَر، از چه بیازُردهیی؟
خواجهٔ جان، شَمسِ دین، مَفْخَرِ تَبریزیان
این سَرَم از نَخْلِ توست، زان که تو پَروَردهیی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.