۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۷۱

سرو این چنین ز شرم تو گر آب می شود
طوق گلوی فاخته گرداب می شود

عکس تو چون به خانه آیینه می رود
در پشت بام آینه مهتاب می شود

شبنم گل از مشاهده آفتاب چید
دولت نصیب دیده بیخواب می شود

چون نخل موم، توبه پا در رکاب ما
از روی گرم ساغر می آب می شود

نسبت به شغل بیهده ما عبادت است
از عمر آنچه صرف خور و خواب می شود

لب تشنه ای که صدق طلب خضر راه اوست
صائب ز ریگ بادیه سیراب می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.