هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با زبانی لطیف و پر از استعاره، به موضوعاتی مانند عشق، امید، صبر، و رابطه‌ی انسان با معشوق یا خدا می‌پردازد. شاعر با پرسش‌های بلاغی، از لطف و بخشش معشوق می‌پرسد و تأکید می‌کند که بدون توجه او، زندگی بی‌معناست. همچنین، مفاهیمی مانند گذر زمان، انتظار، و ارزش قدردانی از لحظات زندگی در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۲۸۵

دستی ز روی لطف برآری چه می شود؟
ما را اگر به ما نگذاری چه می شو؟

ما را اگر به ما نگذاری چه می شود
ایینه را ز گل بدر آری چه می شود

یک عمر گنج در دل ویرانه آرمید
یک شب درین خرابه سر آری چه می شود

چون می توان به جلوه مرا پایمال کرد
تمکین اگر به خود نسپاری چه می شود

این یک نفس که دیده ما میهمان توست
آیینه پیش رو نگذاری چه می شود

ای خونی امید، به این دستگاه حسن
این یک دو بوسه را نشماری چه می شود

بعد از هزار سال که یک وعده کرده ای
در عذر لنگ پا نفشاری چه می شود

دل را به چهره عرق آلود تازه کن
تخمی درین بهار بکاری چه می شود

ای ابر بیجگر که ز دریاست دخل تو
بر مزرع امید بباری چه می شود

هر چند قلبهای تو نقدست پیش ما
با دوستان بهانه نیاری چه می شود

شرم گناه، دوزخ اهل حیا بس است
جرم مرا به روی نیاری چه می شود

صبح از دم شمرده حیات دوباره یافت
پاس نفس چو صبح بداری چه می شود

در قلزمی که سعی به جایی نمی رسد
صائب عنان به موج سپاری چه می شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.