۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۲۲

با عشق انتقام توان ز آسمان کشید
نتوان به زور بازوی عقل این کمان کشید

دیگر چه لازم است که مشق جنون کند
دیوانه ای که خط به سواد جهان کشید

با خامشی بساز که تلخی نمی کشد
این شهد را کسی که به کام وزبان کشید

دیوان عاشقان به قیامت نمی کشد
خط انتقام ما ز رخ دلستان کشید

گرد کدورتی که ز اغیار داشتم
دیوار در میان من ودلستان کشید

شد کند از ملایمت من زبان خصم
دندان مار را به نمد می توان کشید

صائب بغیر گوشه دل نیست در جهان
امروز گوشه ای که نفس می توان کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.