هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از احساسات عمیق، عشق، وصف طبیعت، و مفاهیم فلسفی مانند فنا و بقا سخن می‌گوید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی متحول کننده یاد می‌کند که او را به دریای شکر می‌برد و به او جان دوباره می‌بخشد. همچنین، اشاراتی به طبیعت و عناصری مانند درخت، سنگ، و گلوسوز دارد که نمادین هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و استعاره‌های به‌کاررفته نیازمند درک ادبی بالاتری هستند که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌شوند.

غزل شمارهٔ ۴۳۲۸

در مشرب من صبح چه گویم چه اثر داد
این شیر مرا غوطه به دریای شکر داد

از رفتن چون ندهم پشت به دیوار
آسوده شد از سنگ درختی که ثمر داد

شوریده نمی خواست اگر عشق جهان را
در کوچه وبازار مرا بهر چه سر داد

هرمورسمندی است کمر بسته درین دشت
زان حسن گلوسوز که لعلت به شکر داد

تا هست نمی در قدح آبله دل
نتوان چو صدف آب رخ خود به گهر داد

تا مرد گرفتار نیستان وجودست
چون نی نتواند ز مقامات خبر داد

از حسرت همدرد بجان آمده بودم
آن نرگس بیمار مرا جان دگر داد

بر شعله بیتابی دل هر که سوارست
میدان فنا طرح تواند به شرر داد

چون خرده من صرف می ناب نگردد
مفلس نشود هر که زر خویش به زر داد

هر تاب که از زلف تو مشاطه برون کرد
چون نامه پیچیده به آن موی کمر داد

تین آن غزل میرفصیحی است که فرمود
بید چمن ما گل خورشید ثمر داد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.