۲۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۳۱

بی ابر گهربار چمن شسته نگردد
تا دل نشود آب سخن شسته نگردد

دامن به میان تا نزند اشک ندامت
گرد گنه از خانه تن شسته نگردد

برچهره یوسف اثر سیلی اخوان
نیلی است که از صبح وطن شسته نگردد

خون زنگ نشوید ز دل غنچه پیکان
از باده غبار دل من شسته نگردد

دندان به جگر نه که به آب و عرق سعی
گرد خط ازان سیب ذقن شسته نگردد

از ابر بهاران نشود مخزن گوهر
تا همچو صدف کام و دهن شسته نگردد

از گریه چسان سبز شود بخت که ظلمت
از بال وپر زاغ و زغن شسته نگردد

تا شمع سهیل است درین بزم فروزان
از خون جگر روی یمن شسته نگردد

فکر خط وخال از دل سودازده من
چون تیرگی از مشک ختن شسته نگردد

از بخیه نیاید لب افسوس فراهم
از روی کهنسال شکن شسته نگردد

چون گرد یتیمی ز گهر گرد کسادی
صائب ز رخ اهل سخن شسته نگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.