هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، دیوانگی، نگاه‌های عمیق، و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از زلف یار، مژگان بلند، و نگاه‌های رسا یاد می‌کند و احساسات خود را با تصاویری مانند زندان بی‌تصویر و خانه بی‌تعمیر بیان می‌کند. همچنین، از تأثیر کلام و قلم خود بر جهان سخن می‌گوید و به نبودن الفت و آه در سینه دیگران اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات مورد استفاده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۴۳۵۱

دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد
دیوانه ما طالع زنجیر ندارد

مژگان بلند تو رساتر ز نگاه است
حاجت به پر عاریه این تیر ندارد

در دیده آن کس که به معنی نبرد راه
زندان بود آن خانه که تصویر ندارد

پیری نه شکستی است که اصلاح توان کرد
بر در زدن ازان خانه که تعمیر ندارد

از هرزه درایی اثر از بانگ جرس خاست
بسیار چو شد زمزمه تأثیر ندارد

پرشور شد آفاق ز بانگ قلم من
فریاد نیستان مرا شیر ندارد

در سینه هر کس که نباشد الف آه
صائب چو نیامی است که شمشیر ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.