۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۵۶

آن سنگدل از شکوه ما باک ندارد
آتش غمی از ناله خاشاک ندارد

از دیده شورست نگهبان دل چاک
در ظاهر اگر سینه ما چاک ندارد

محتاج به زیور نبود حسن خداداد
دندان گهر حاجت مسواک ندارد

آلوده به تهمت نشود پرده عصمت
یوسف غمی از پیرهن چاک ندارد

اندیشه ز خواری نکند حرص تهی چشم
آرامگهی دام به از خاک ندارد

گردن به چه امید کشم من که درین دشت
آهوی حرم طالع فتراک ندارد

صائب چه خیال است شود مخزن گوهر
هر کس دهن خود چو صدف پاک ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.