هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از صائب تبریزی، درد هجران و عشق نافرجام را بیان می‌کند. شاعر از رنج‌های عشق، آتش دل و ناتوانی در رسیدن به معشوق سخن می‌گوید. تصاویری مانند آتش رخسار، گلگون خط شبرنگ و لاله‌های سر از جگر سنگ برآورده، نشان‌دهنده‌ی عمق احساسات و رنج‌های اوست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و عشق نافرجام نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۳۷۸

گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد
نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد

خورشید نفس سوخته آمد به تماشا
تا آن رخ گلگون خط شبرنگ برآورد

از آتش رخسار تو داغی به جگر داشت
هر لاله که سر از جگر سنگ برآورد

با سینه آتش چه کند ناخن خاشاک
نتوان به خراش دل ما چنگ برآورد

از دل به زبان نامده گردید سخن سبز
در سینه من بس که نفس زنگ برآورد

با زور محبت چه کند سختی هجران
معشوقه خود کوهکن از سنگ برآورد

سیمای خزان بود گل روی سخن را
صائب ز دم گرم من این رنگ برآورد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.