هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات شاعر درباره زندگی، رنج‌ها و اندوه‌هایش است. او از سختی‌هایی که تحمل کرده، از جمله تنهایی، پیری و ناامیدی می‌گوید و از آیینه دل به عنوان نمادی از خودشناسی یاد می‌کند. شاعر همچنین به زیبایی‌های طبیعت مانند گل و مرغان چمن اشاره می‌کند، اما در نهایت حس غم و اندوه بر شعر غالب است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند پیری، رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

غزل شمارهٔ ۴۳۸۵

روزی که مرا موج نفس دام سخن شد
شدطوطی چرخ آینه وواله من شد

هر مد فغان کز دل پردرد کشیدم
شد شاخ گل وسر خط مرغان چمن شد

در خدمت آیینه دل صرف شدی کاش
عمری که مرا صرف به پرداز سخن شد

هر آه که بی خواست برآمدزدل من
از بهر برون آمدن از خویش رسن شد

برپیری من چرخ سیه کاسه نبخشید
هرچندکه هرموبه تنم تیغ وکفن شد

هشدار که از باغ سرافکنده برون رفت
هر کس که مقید به تماشای چمن شد

از تبت وارونه خط هرشکن زلف
آغوش وداع دل سرگشته من شد

صائب گره دل به تکلف بگشاید
دستی که گرفتار سر زلف سخن شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.