هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق و دردهای عاشقانه می‌پردازد. شاعر از غربت، دلتنگی، و اشتیاق خود سخن می‌گوید و از تأثیر نگاه معشوق بر زندگی خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۸۶

از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد
این شوره زمین از گل روی تو چمن شد

کامت شکرین باد که هر رخنه ای از دل
شیرین ز شکر خند تو چون کنج دهن شد

بوی خوش آهوی تو بردشت گذرکرد
داغ جگر لاله ستان ناف ختن شد

خاری که کشیدم ز قدم راهروان را
چون شمع درین بادیه خضر ره من شد

برصومعه افتاد ز چشم تو نگاهی
صد زاهد پیمانه شکن توبه شکن شد

ریحان که رخ گلشن ازو تازه وتر بود
از تازگی خط تو تقویم کهن شد

در نشأه سردرگم جان را نبردم
هرچند که در جام من این باده کهن شد

هرقطره که در پرده شب ریخت ز چشمم
چون شبنم گل آینه روی چمن شد

فریاد که یعقوب نظر بسته ما را
پیراهن یوسف دوم بیت حزن شد

عمری است که در بوته فکرست گدازان
صائب عجبی نیست اگر پاک سخن شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.