۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۰۱

کیفیت می زاهد فرزانه نداند
تا سرنکند در سرپینانه نداند

زاهد که بود خشک تر از دانه تسبیح
حق نمک گریه مستانه نداند

در کعبه ام ویاصنم آید به زبانم
سرگرم جنون کعبه وبتخانه نداند

عمری است سراسر رو آن کوچه زلف است
چون موی به موحال دلم شانه نداند

با آن که دوصد میکده پرداخته ماست
می خوردن ما را لب پیمانه نداند

آن بلبل مستم که اگر در شکن دام
در بال گره افتدش ار دانه نداند

شوخی که ندارد نگه گرم به عاشق
شمعی است که دل سوزی پروانه نداند

هر کس به سخن خویش نزدیک ندارد
صائب مزه معنی بیگانه نداند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.