هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، از عشق، درد فراق، و تسلیم در برابر سرنوشت سخن میگوید. شاعر از احساسات عمیق خود مانند داغ دل، فداکاری مانند پروانه، و ناتوانی در رهایی از غم مینویسد. همچنین به تأثیر سخن و هنر در زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعارهها و اصطلاحات پیچیده ادبی، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند این مضامین را درک کنند.
غزل شمارهٔ ۴۴۱۴
تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
در سینه من داغ مکرر سپر افکند
من خرده جان را چو شرر باختم اینجا
پروانه درین راه اگر بال و پر افکند
تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است
نتوان غم دل را به بهار دگر افکند
دستی که به آرایش زلف سخن آموخت
اخگر نتواند ز گریبان بدر افکند
در دامن تسلیم در آویز که چون تاک
هردم نتوان دست به شاخ دگر افکند
از هیچ دلی نیست که اگاه نباشم
از بس که مرا درد طلب دربدر افکند
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم در افکند
در سینه من داغ مکرر سپر افکند
من خرده جان را چو شرر باختم اینجا
پروانه درین راه اگر بال و پر افکند
تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است
نتوان غم دل را به بهار دگر افکند
دستی که به آرایش زلف سخن آموخت
اخگر نتواند ز گریبان بدر افکند
در دامن تسلیم در آویز که چون تاک
هردم نتوان دست به شاخ دگر افکند
از هیچ دلی نیست که اگاه نباشم
از بس که مرا درد طلب دربدر افکند
هنگامه ارباب سخن چون نشود گرم
صائب سخن از مولوی روم در افکند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.