هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی میگوید و بیان میکند که اگر یار از حال او آگاه بود، این درد تا این حد جانکاه نبود. او از سردی آه و اشکهایش مینالد و اشاره میکند که عشق و رنج راه رسیدن به مقصود است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که آه کلید رسیدن به مقصود است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۴۴۲۲
گر یار ز احوال من آگاه نمی بود
درد من سودازده جانکاه نمی بود
جا در دل او دارم واز من خبرش نیست
ای کاش مرا در دل اوراه نمی بود
از سردی آه است که جان می برم از اشک
می سوخت مرا اشک اگر آه نمی بود
عاشق گهر اشک به دامان که می ریخت
گر دامن اقبال سحرگاه نمی بود
دردست به مقصود رساننده سالک
گر درد نمی بود به حق راه نمی بود
در قبضه آه است کلید در مقصود
ای وای به من صائب اگر آه نمی بود
درد من سودازده جانکاه نمی بود
جا در دل او دارم واز من خبرش نیست
ای کاش مرا در دل اوراه نمی بود
از سردی آه است که جان می برم از اشک
می سوخت مرا اشک اگر آه نمی بود
عاشق گهر اشک به دامان که می ریخت
گر دامن اقبال سحرگاه نمی بود
دردست به مقصود رساننده سالک
گر درد نمی بود به حق راه نمی بود
در قبضه آه است کلید در مقصود
ای وای به من صائب اگر آه نمی بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.