هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان دردها و رنج‌های درونی انسان می‌پردازد. شاعر از ناکامی‌ها، غم‌ها و بی‌ثمر بودن برخی تلاش‌ها در زندگی سخن می‌گوید. او به موضوعاتی مانند ناامیدی، عشق نافرجام، دردهای روحی و بی‌پناهی انسان در برابر مشکلات جهان اشاره می‌کند. همچنین، شاعر از بی‌فایده بودن برخی ظواهر خوشایند مانند خنده‌های تصنعی و نبود راهنما در مسیر زندگی می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و دردهای عاطفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۴۴۴

با تنگدلی از لب خندان چه گشاید
از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید

تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست
چون پسته مرا از لب خندان چه گشاید

افزود ز صحرا گره خاطر مجنون
با پای فروبسته ز میدان چه گشاید

از خنده بیدرد نمکسود شود زخم
دلهای غمین را ز گلستان چه گشاید

از دیدن اوضاع جهان چشم فروپوش
جز تفرقه زین خواب پریشان چه گشاید

هرگز به گره وانتوان کرد گره را
پیداست که از جبهه دربان چه گشاید

با مردم عاقل چه کند باد بهاران
بی سلسله از سلسله جنبان چه گشاید

آن راهروی را که بود آبله در دل
از نیشتر خار مغیلان چه گشاید

بی رهبر بینا نرسد کار به انجام
از رشته بی سوزن باران چه گشاید

جز خیرگی دیده و جز اشک دمادم
از دیدن خورشید درخشان چه گشاید

آنجا که کشد خارسراز چاک گریبان
چون غنچه ز برچیدن دامان چه گشاید

چون تیغ برآرد زمیان برق جهانسوز
از ترکش پرتیرنیستان چه گشاید

زان زلف سیه شد شفقی چهره صائب
جز خون دل از شام غریبان چه گشاید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.