هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بر پایهی مضامین اخلاقی و عرفانی سروده شده است. شاعر توصیههایی برای زندگی بهتر ارائه میدهد، از جمله پرهیز از دوستان بد، توجه به سخنان ارزشمند، بیتوجهی به نادانان، حفظ اسرار، و دوری از غم و اندوه. همچنین، تأکید بر صبر، استقامت و همت بلند در زندگی و پرهیز از وابستگی به دنیای فانی از دیگر مضامین این شعر است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی موجود در این شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اسرار، غم و اندوه، و تفکر دربارهی دنیای فانی نیاز به درک و تجربهی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۴۴۴۹
صحبت به حریفان سیه کار مدارید
بر روی سخن آینه تار مدارید
ظاهر نشود در دل نادان اثر حرف
در پیش نفس آینه تار مدارید
چون خامه قدم جفت نمایید درین راه
در سیر وسفر عادت پرگار مدارید
خون می چکد ازغنچه لب بسته درین باغ
کاری به سراپرده اسرار مدارید
شیرازه اوراق دل آن موی میان است
زنهار که دست از کمر یار مدارید
چون شمع اگر سوز شما عاریتی نیست
پروای دم سرد خریدار مدارید
گر آینه جان شما ساده ز نقش است
اندیشه گردوغم زنگار مدارید
چون سایه سبکسیر بود دولت دنیا
با سایه اقبال هماکار مدارید
با تاج زر از گریه نیاسود دمی شمع
راحت طمع از دولت بیدار مدارید
مفتاح نهانخانه دل قفل خموشی است
اوقات خود آشفته به گفتار مدارید
سیلاب حواس است نظر های پریشان
آیینه خود بر سر بازار مدارید
بازیچه امواج بود کشتی خالی
دل را ز غم و درد سبکبار مدارید
بر سرو تهیدست خزان دست ندارد
از بی ثمری بر دل خود بار مدارید
در گوشه چشم است نهان فتنه دوران
با گوشه نشینان جهان کار مدارید
کوهی که بلندست نگردد کم ازو برف
با همت عالی غم دستار مدارید
گر هست هوای گل بی خار شما را
خاری که درین راه بود خوار مدارید
چون صائب اگر موی شکافید درین بزم
دست از کمر رشته زنار مدارید
بر روی سخن آینه تار مدارید
ظاهر نشود در دل نادان اثر حرف
در پیش نفس آینه تار مدارید
چون خامه قدم جفت نمایید درین راه
در سیر وسفر عادت پرگار مدارید
خون می چکد ازغنچه لب بسته درین باغ
کاری به سراپرده اسرار مدارید
شیرازه اوراق دل آن موی میان است
زنهار که دست از کمر یار مدارید
چون شمع اگر سوز شما عاریتی نیست
پروای دم سرد خریدار مدارید
گر آینه جان شما ساده ز نقش است
اندیشه گردوغم زنگار مدارید
چون سایه سبکسیر بود دولت دنیا
با سایه اقبال هماکار مدارید
با تاج زر از گریه نیاسود دمی شمع
راحت طمع از دولت بیدار مدارید
مفتاح نهانخانه دل قفل خموشی است
اوقات خود آشفته به گفتار مدارید
سیلاب حواس است نظر های پریشان
آیینه خود بر سر بازار مدارید
بازیچه امواج بود کشتی خالی
دل را ز غم و درد سبکبار مدارید
بر سرو تهیدست خزان دست ندارد
از بی ثمری بر دل خود بار مدارید
در گوشه چشم است نهان فتنه دوران
با گوشه نشینان جهان کار مدارید
کوهی که بلندست نگردد کم ازو برف
با همت عالی غم دستار مدارید
گر هست هوای گل بی خار شما را
خاری که درین راه بود خوار مدارید
چون صائب اگر موی شکافید درین بزم
دست از کمر رشته زنار مدارید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.