۲۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۸۲

زوعده های دروغش دل اضطراب ندارد
سرکمندفریب مرا سراب ندارد

هلاک حسن خداداداوشوم که سراپا
چوشعر حافظ شیراز انتخاب ندارد

حدیث تنگ شکر بادهان یارمگویید
که تنگ حوصله یک حرف تلخ تاب ندارد

در آن محیط که من می روم چو موج سراسر
سپهر ظرف تماشای یک حباب ندارد

شکسته خار به چشمم ز بدگمانی غیرت
که از خیال که چشم ستاره خواب ندارد

کدام راهرو اینجا دم از ثبات قدم زد
که هم ز نقش قدم پای در رکاب ندارد

به نازبالش گل تکیه کرده قطره شبنم
خبر زداغ مکافات آفتاب ندارد

دلت ز جهل مرکب سیه شده است وگرنه
کدام خشت که در سینه صدکتاب ندارد

شده است بسته چنان راه فیض بر دل صائب
که ازخدنگ تو امید فتح باب ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.