هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از مضامین عشق، جدایی، رنج و امید استفاده می‌کند. شاعر از درد فراق و عشق سخن می‌گوید و با تصاویر زیبا و استعاری، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند سلوک و رهایی از تعلقات دنیوی نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا به‌خوبی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۴۹۱

مباد روی تو از پرده حجاب بر آید
قیامت است چو از مغرب آفتاب بر آید

من آن زمان به فراغت بر آورم نفس از دل
که بوی سوختگی از دل کباب بر آید

اگر سخن ز کسادی نشد به خاک برابر
چرا بهم چو زنی گرد از کتاب بر آید

نسیم زلف ترا گر گذاربر ختن افتد
نفس گداخته از پوست مشک ناب بر آید

سیاهی از دل سالک رود به گوشه نشینی
ستاره از ته این ابر آفتاب بر آید

مگر برند به دوزخ مرا سوال نکرده
وگر نه کیست که از عهده جواب بر آید

که می تواند ازان روی دلفریب گذشتن
که از نظاره او عمر از شتاب بر آید

گشود پرده ز رخسار حشر صرصر آهم
نشد که روی تو بیرحم از نقاب بر آید

به جد وجهد توان راه عشق برد به پایان
اگر ز زلف به شبگیر پیچ وتاب بر آید

اگر فتد به غلط راه جغد در دل تنگم
نفس گداخته صائب ازین خراب بر آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.