هوش مصنوعی: این متن به بیان تفاوت بین درک حقیقی و خیالی از وجود و هستی می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که برای دیدن حقیقت و زیبایی‌های وجودی، نیاز به چشم عشق و بصیرت است، نه چشم ظاهری. او همچنین به نقد خیال‌پرستی و بت‌سازی از خیالات می‌پردازد و بیان می‌کند که انسان‌ها اغلب در دام خیالات و توهمات خود گرفتار می‌شوند و از حقیقت دور می‌مانند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۴۵

من آن نِیَم که تو دیدی، چو بینی‌اَم نَشِناسی
تو جُز خیال نَبینی، که مَستِ خواب و نُعاسی

مرا بِپُرس که چونی، دَرین کمیّ و فُزونی
چگونه باشد یوسُف، به دستِ کورْ نَخاسی؟

به چَشمِ عشقْ توان دید، رویِ یوسُفِ جان را
تو چَشمِ عشق نداری، تو مَردِ وَهْم و قیاسی

بَهایِ نِعْمَتِ دیده، سپاس و شُکرِ خدا دان
مَرَم چو قَلْب زِ کوره، که کانِ شُکر و سِپاسی

وَگَر زِ کوره بِتَرسی، یَقینْ خیالْ پَرَستی
بُتِ خیال تَراشی، وَزان خیالْ هَراسی

بُتِ خیالْ تو سازی، به پیشِ بُت به نمازی
چو گَبرْ اسیرِ بُتانی، چو زَنْ حَریفِ نِفاسی

خیالْ فَرعِ تو باشد، که فَرعْ فَرعْ تو را شُد
تو مَهْ نِه‌یی، تو غُباری، تو زَر نه‌یی، تو نُحاسی

به جانِ جُملهٔ مَردان، اگر چه جُمله یکی‌اند
که زیرِ چَرخهٔ گَردون تَنا، چو گاوِ خَراسی

وَگَر زِ چَنْبَرِ گَردون، بُرون کَشی سَر و گَردن
زِ خَرگَلِه بِرَهیدی، فرشته‌‌‌‌یی و زِ ناسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.