۱۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۹۴

آتش عشق تو چون زبانه برآرد
از دل سنگ آه عاشقانه برآرد

تا به یکی بوسه خوش کند دل عاشق
زان دهن تنگ صد بهانه برآرد

گوشه نشینی براق عالم بالاست
بیضه پر و بال از آشیانه برآرد

هر که فرو برد سر به جیب تأمل
کشتی از این بحر بیکرانه برآرد

روزی برق است خرمنی چو صبحش
حاجت موری به یک دو دانه برآرد

غوطه به خون شفق دهند چو صبحش
هر که نفسهای بیغمانه برآرد

ترک کجی کن که تیرراست چو گردد
گرد به یک حمله از نشانه برآرد

دانه امید را چو خوشه پروین
از دل شب گریه شبانه برآرد

مطرب آتش نوای خامه صائب
از دوجهانت به یک ترانه برآرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.