هوش مصنوعی:
این متن به توصیف درد و رنجهای عمیق انسانی میپردازد که در وجود فرد نفوذ کرده و بر تمام جنبههای زندگی او تأثیر میگذارد. درد به عنوان نیرویی توصیف شده که صبرها را میسنجد، حتی طبیعت (مانند خورشید و بید) را تحت تأثیر قرار میدهد و درمان آن دشوار است. همچنین، به بیعدالتی در عدم درک درد توسط دیگران اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و روانشناختی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، توصیفات درد و رنج ممکن است برای خوانندگان جوان سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۴۵۲۲
برانگیزد غبار از مغز جان درد
برآرد گرد از آب روان درد
که می گیرد عیار صبرها را
اگر گیرد کناری از میان درد
تو مست خواب و ما را تا گل صبح
سراسر می رود در استخوان درد
نمی دادند درد سر دوا را
اگر می داشتند این ناکسان درد
به درد آمد دلت از صحبت من
ندانستی که می باشد گران درد
به دنبال دوا سرگشته زانم
که در یک جا نمی گیرد مکان درد
همان دردی که ما داریم خورشید
چو برگ بید می لرزد ازان درد
اگر بازوی مردی را بگیرد
نخواهد کرد دست آسمان درد
اگر هر موی صائب را بکاوند
فتاده کاروان در کاروان درد
برآرد گرد از آب روان درد
که می گیرد عیار صبرها را
اگر گیرد کناری از میان درد
تو مست خواب و ما را تا گل صبح
سراسر می رود در استخوان درد
نمی دادند درد سر دوا را
اگر می داشتند این ناکسان درد
به درد آمد دلت از صحبت من
ندانستی که می باشد گران درد
به دنبال دوا سرگشته زانم
که در یک جا نمی گیرد مکان درد
همان دردی که ما داریم خورشید
چو برگ بید می لرزد ازان درد
اگر بازوی مردی را بگیرد
نخواهد کرد دست آسمان درد
اگر هر موی صائب را بکاوند
فتاده کاروان در کاروان درد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.