هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران پیرو سبک اوست که به زیباییهای معشوق و حالات عاشقانه و روحانی میپردازد. در آن از تشبیهات و استعارات فراوانی مانند دریا، ابر، سیمای معشوق، و دیگر عناصر طبیعت برای بیان احساسات عمیق استفاده شده است. همچنین، مفاهیمی مانند عشق الهی، شیدایی، و جستجوی معنویت در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارات و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۴۵۲۸
هر ذره ازو در سر سودای دگر دارد
هر قطره ازودردل دریای دگردارد
از مصحف روی او دارد سبقی هر کس
در هر نظر آن عارض سیمای دگر دارد
در سایه هر خاری زین وادی بی پایان
آن لیلی بی پروا شیدای دگردارد
در ابر فروغ مه پوشیده نمی ماند
آن را که تویی در دل سیمای دگردارد
هر چند علم رعناست در معرکه هستی
آن کز سر جان خیزد بالای دگردارد
نبض دل بیتابان زین دست نمی جنبد
این موج سبک جولان دریای دگردارد
در دایره امکان این نشأه نمی باشد
پیمانه چشم او صهبای دگردارد
در شیشه گردون نیست کیفیت چشم او
این ساغر مرد افکن مینای دگردارد
شوخی که دلم خون کرد از وعده خلافیها
فردای قیامت هم فردای دگردارد
از شهد سخن هر کس شیرین نکند لب را
در طبله خاموشی حلوای دگردارد
چشمی که شود گریان از پرتو خورشیدش
در هر گره قطره دریای دگردارد
افتاده به جاهرچند در کنج دهن خالش
برطرف بناگوشش خط جای دگردارد
چون سیر کسی بیند رویش که زهر جانب
از خال وخط مشکین لالای دگردارد
گر نیست بجا عذرش بر جاست ز بی جایی
بیرون ز دو عالم دل مأوای دگردارد
زنهار مجو راحت از عالم آب وگل
کاین آهوی رم کرده صحرای دگردارد
در حلقه زلف او دل راست عجب شوری
در سلسله دیوانه غوغای دگردارد
از مستی شوق او در راه طلب عاشق
لغزید اگر پایش صد پای دگردارد
زین غمکده چون هرگز بیرون نگذارد پا
غیر از دل ما دلبر گر جای دگردارد
سیمرغ به چشم ما از پشه بود کمتر
در مد نظر این دام عنقای دگردارد
هر چند به شبنم گل شوید رخ گلگون را
رخسار به خون شسته سیمای دگردارد
در سینه خم هر چند بی جوش نمی باشد
در کاسه سرها می غوغای دگردارد
ای خواجه کوته بین بیداد مکن چندی
کاین بنده نافرمان مولای دگردارد
از گفته مولانا مدهوش شدم صائب
این ساغر روحانی صهبای دگر دارد
هر قطره ازودردل دریای دگردارد
از مصحف روی او دارد سبقی هر کس
در هر نظر آن عارض سیمای دگر دارد
در سایه هر خاری زین وادی بی پایان
آن لیلی بی پروا شیدای دگردارد
در ابر فروغ مه پوشیده نمی ماند
آن را که تویی در دل سیمای دگردارد
هر چند علم رعناست در معرکه هستی
آن کز سر جان خیزد بالای دگردارد
نبض دل بیتابان زین دست نمی جنبد
این موج سبک جولان دریای دگردارد
در دایره امکان این نشأه نمی باشد
پیمانه چشم او صهبای دگردارد
در شیشه گردون نیست کیفیت چشم او
این ساغر مرد افکن مینای دگردارد
شوخی که دلم خون کرد از وعده خلافیها
فردای قیامت هم فردای دگردارد
از شهد سخن هر کس شیرین نکند لب را
در طبله خاموشی حلوای دگردارد
چشمی که شود گریان از پرتو خورشیدش
در هر گره قطره دریای دگردارد
افتاده به جاهرچند در کنج دهن خالش
برطرف بناگوشش خط جای دگردارد
چون سیر کسی بیند رویش که زهر جانب
از خال وخط مشکین لالای دگردارد
گر نیست بجا عذرش بر جاست ز بی جایی
بیرون ز دو عالم دل مأوای دگردارد
زنهار مجو راحت از عالم آب وگل
کاین آهوی رم کرده صحرای دگردارد
در حلقه زلف او دل راست عجب شوری
در سلسله دیوانه غوغای دگردارد
از مستی شوق او در راه طلب عاشق
لغزید اگر پایش صد پای دگردارد
زین غمکده چون هرگز بیرون نگذارد پا
غیر از دل ما دلبر گر جای دگردارد
سیمرغ به چشم ما از پشه بود کمتر
در مد نظر این دام عنقای دگردارد
هر چند به شبنم گل شوید رخ گلگون را
رخسار به خون شسته سیمای دگردارد
در سینه خم هر چند بی جوش نمی باشد
در کاسه سرها می غوغای دگردارد
ای خواجه کوته بین بیداد مکن چندی
کاین بنده نافرمان مولای دگردارد
از گفته مولانا مدهوش شدم صائب
این ساغر روحانی صهبای دگر دارد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.