۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۴۴

مورنه ای پیش قند تنگ میان را ببند
خاک قناعت بمال بر لب وشکر بخند

بر سر دست دعاست روی به هر جا کند
ابر که بر خار و خس سایه رحمت فکند

سلسله پردازشو رو به بیابان گذار
چند سراسر توان رفت درین کوچه بند

نغمه اول که ریخت غنچه منقار من
بر نفس گرم من سوخت زر گل سپند

صحبت ارباب حال جای شروشورنیست
سرمه به آواز خود می دهد اینجا سپند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.