هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و وصال معشوق سخن میگوید و از رهایی از غم و کدورتهای بشری صحبت میکند. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا، حالات روحی خود را بیان میکند و از عنایت الهی و رهایی از حوادث روزگار سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۵۶
خورانَمَت میِ جان، تا دِگَر تو غَم نَخوری
چه جایِ غَم؟ که زِ هر شادمانْ گِرو بِبَری
فرشتهیی کُنَمَت پاک، با دو صد پَر و بال
که در تو هیچ نَمانَد، کُدورَتِ بَشَری
نِمایَمَت که چگونهست جانِ رَسته زِ تَن
فَشانْده دامَنِ خود، از غُبارِ جانوری
در آن صَبوح که ارواحْ راحِ خاص خورَند
تو را خَلاص نِمایَم، زِ روز و شب شُمری
قَضا که تیرِ حوادث به تو هَمیانداخت
تو را کُند به عِنایَت ازان سِپَسْ سِپَری
رَوان شُدهست نَسیم از شِکَرسِتانِ وصال
که از حَلاوَتِ آن گُم کُند شِکَرْ شِکَری
زِ بامْداد بیاوَرْد جامِ چون خورشید
که جُزو جُزوِ من از وِیْ گرفت رَقص گَری
چو سَختْ مَست شُدم، گفت هین، دِگَر بِدَهَم
که تا میانِ من و تو، نَمانَد این دِگَری
بِدِه بِدِه، هَله ای جانِ ساقیانِ جهان
کَرَمْ کَریم نِمایَد، قَمَر کُند قَمَری
به آفتابِ جَلالِ خدایِ بیهَمتا
نیافت چون تو مَهی، چَرخِ اَزْرَقِ سَفری
تمامِ این تو بگو، ای تمامْ در خوبی
که بَسته کرد مرا سُکْرِ بادهٔ سَحَری
چه جایِ غَم؟ که زِ هر شادمانْ گِرو بِبَری
فرشتهیی کُنَمَت پاک، با دو صد پَر و بال
که در تو هیچ نَمانَد، کُدورَتِ بَشَری
نِمایَمَت که چگونهست جانِ رَسته زِ تَن
فَشانْده دامَنِ خود، از غُبارِ جانوری
در آن صَبوح که ارواحْ راحِ خاص خورَند
تو را خَلاص نِمایَم، زِ روز و شب شُمری
قَضا که تیرِ حوادث به تو هَمیانداخت
تو را کُند به عِنایَت ازان سِپَسْ سِپَری
رَوان شُدهست نَسیم از شِکَرسِتانِ وصال
که از حَلاوَتِ آن گُم کُند شِکَرْ شِکَری
زِ بامْداد بیاوَرْد جامِ چون خورشید
که جُزو جُزوِ من از وِیْ گرفت رَقص گَری
چو سَختْ مَست شُدم، گفت هین، دِگَر بِدَهَم
که تا میانِ من و تو، نَمانَد این دِگَری
بِدِه بِدِه، هَله ای جانِ ساقیانِ جهان
کَرَمْ کَریم نِمایَد، قَمَر کُند قَمَری
به آفتابِ جَلالِ خدایِ بیهَمتا
نیافت چون تو مَهی، چَرخِ اَزْرَقِ سَفری
تمامِ این تو بگو، ای تمامْ در خوبی
که بَسته کرد مرا سُکْرِ بادهٔ سَحَری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.