هوش مصنوعی: این متن شعری است که با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی را بیان می‌کند. شاعر از عشق، عقل، تقدیر، و مسیر زندگی سخن می‌گوید و مخاطب را به تفکر درباره‌ی جایگاه خود در جهان و انتخاب‌هایش دعوت می‌کند. او از عناصر طبیعی مانند آفتاب، بهار، و آب برای انتقال مفاهیم استفاده می‌کند و در نهایت، مخاطب را به سکوت و تفکر فرا می‌خواند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و از آن‌ها بهره‌مند شوند.

غزل شمارهٔ ۳۰۵۷

اگر زِ حَلقهٔ این عاشقان کَران گیری
دِلَت بِمیرد و خویِ فَسُردگان گیری

گَر آفتابِ جهانی، چو ابرِ تیره شَوی
وَگَر بهارِ نُوی، مَذهَبِ خَزان گیری

چو کاسه تا تَهی‌یی تو، بر آبْ رَقص کُنی
چو پُر شُدی به بُنِ حوض و جو، مکان گیری

خدایْ داد دو دَستَت، که دامَنِ من گیر
بِداد عقل، که تا راهِ آسْمان گیری

که عقلْ جِنْسِ فرشته‌ست، سویِ او پویَد
بِبینی‌اَش چو به کَفْ آیِنِه‌یْ نَهان گیری

بِگیر کیسهٔ پُر زَر، بِاَقْرِضُوااللهْ آی
قُراضه قَرض دَهی، صد هزار کان گیری

به غیرِ خُمِّ فَلَک، خُمِّ‌هایِ صدرنگ است
به هر خُمی که دَرآیی، ازو نشان گیری

زِ شیرِ چَرخْ گُریزی، به بُرجِ گاو رَوی
خَری شوی به صِفَت، راهِ کَهکَشان گیری

وَگَر تو خود سَرَطانی، چو پَهْلویِ شیری
یَقین زِ پَهْلویِ او، خویِ پَهْلَوان گیری

چو آفتاب، جهان را پُر از حَیاتْ کُنی
چو زین جهان بِجَهی، مُلْکِ آن جهان گیری

بَرآ چو آب زِ تَنورِ نوح و عالَم گیر
چرا تَنورِ خَبازی، که جُمله نان گیری؟

خَموش باش و هَمی‌تاز تا لبِ دریا
چو دَم، گُسَسْته شوی، گَر رَهِ دَهان گیری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.