هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه زیبایی و جذبه‌های معشوق، دنیای او را دگرگون کرده است. او از تغییرات درونی خود می‌گوید و اینکه چگونه هر جزء از وجود معشوق برایش الهام‌بخش و حیاتی است. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند عرفان، حیرت، و وحدت اشاره می‌کند و از تلاش برای درک معانی عمیق‌تر زندگی می‌نویسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مورد استفاده نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۶۳۰

چند روزی می دهم دل رابه دلجوی دگر
می کنم محراب خود از طاق ابروی دگر

گر چه اوراق دل من قابل شیرازه نیست
می کنم شیرازه اش از تار گیسوی دگر

گر چه از ریحان جنت می چکد آب حیات
سبزه پشت لب او راست نیروی دگر

گر زمین باغ مشک وخاک او عنبر شود
نشنودبلبل بغیر از بوی گل بوی دگر

تا به چشمم نور وحدت سرمه حیرت کشید
گشت هر داغ پلنگم چشم آهوی دگر

تا ز سیر گلشن آن سرو خرامان پا کشید
شد نسیم صبح را هر غنچه زانوی دگر

وای بر من کز غرور حسن شد خط غبار
مستی چشم ترا بیهوشداروی دگر

تا به گرد شمع اوگردیده ام پروانه وار
می کشم از هر پری ناز پریروی دگر

نیست از دنیا بریدن کار هر بیجوهری
دست دیگر خواهد این شمشیر وبازوی دگر

بعد عمری داد گردون گر لب نانی مرا
بهر آزار دلم شد چین ابروی دگر

روز وشب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب، ندارم آشنا روی دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.