هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که بر رهایی از تعلقات مادی، جستجوی معنا در درون، و عشق الهی تأکید دارد. شاعر از مخاطب می‌خواهد که از تکاپوی بی‌هدف دست بردارد، به درون بنگرد، و با شکستن قیدهای دنیوی به وصال حقیقی برسد. مفاهیمی مانند عشق، فنا، وحدت وجود، و گذر از ظاهر به باطن در این شعر پررنگ هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک بالاتری از زندگی و تفکر انتزاعی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان توسعه یافته است. همچنین، برخی اشارات نمادین (مانند «شکستن کوزه» یا «وصال یوسف») ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۶۳

نیست بیرون ز تو مقصود، تکاپو بگذار
چند روزی سر خود بر سر زانو بگذار

با حجاب تن خاکی نتوان واصل شد
کوزه خود بشکن، لب به لب جو بگذار

لعل و یاقوت درین داد و ستد سنگ کم است
وصل یوسف طلبی جان به ترازو بگذار

نقطه را دایره عیش ز پرگار بود
سر سودازده را در قدم او بگذار

خون شود مشک ز همصحبتی ناف غزال
دل خون گشته به آن حلقه گیسو بگذار

منه آینه به زانو چو زنان گر مردی
غنچه شو،روی در آیینه زانو بگذار

حسن از دایره عشق نباشد بیرون
نعل وارون مزن ای فاخته ،کوکو بگذار

عاشقان رابه اشارت بود ربط دگر
هرچه نتوان به زبان گفت به ابرو بگذار

بیش ازاین رنج سخن برلب نازک مپسند
شغل گفتار به آن چشم سخن گو بگذار

روی در دامن صحرا کن و از حلقه زلف
طوق چون فاخته برگردن آهو بگذار

نیست صائب به زر و سیم گران باده لعل
صرفه در کوی خرابات بیک سو بگذار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.