۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۷۶

الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر
هرکه بیگانه شود معنی بیگانه شمر

تلخی باده شمر تلخی جان کندن را
دهن تیغ فنا را لب پیمانه شمر

نشأه فیض به اندازه آزار دهند
هر شکاف دل خود را در میخانه شمر

در خرابات جهان حوصله ای پیدا کن
چین پیشانی مردم خط پیمانه شمر

خلوتی کز خودی خویش ترا نستاند
گرچه باشد حرم کعبه، صنمخانه شمر

هرچه جز جذبه توفیق ترا پیش آید
گر همه خضر بود سبزه بیگانه شمر

برگریزان فنا جوش بهار طرب است
هرکجا بال وپرت ریخت پریخانه شمر

شکوه رزق مکن همچو تنک حوصلگان
درگلو گریه گره چون شودت دانه شمر

سخنی کز اثرش خواب نسوزد در چشم
گر همه سحر حلال است که افسانه شمر

راه چون در حرم شمع نداری صائب
ورق دفتر بال و پر پروانه شمر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.