هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن میگوید و از معشوق خود میخواهد که همچون بادهای جانبخش، او را زنده نگه دارد. او از تأثیرات شگفتانگیز این عشق بر طبیعت و وجود خود میگوید و در پایان از شمس تبریزی به عنوان گرهگشای مشکلات خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۶۸
فرست بادهٔ جان را به رَسمِ دِلْداری
بِدان نشان که مرا بینشان هَمیداری
بِدان نشان که همه شب، چو ماهْ میتابی
دَرونِ روزَنِ دلها، برایِ بیداری
بِدان نِشان که دَمَم دادهیی که از میِ خویش
تَهیّ و پُر کُنَمَت دَم به دَم، قَدَح واری
به گِردِ جَمع مرا چون قَدَح چه گَردانی
چو باده را به گِرو بُردهیی، نمیآری؟
ازان میی که اگر بر کُلوخْ بَرریزی
کُلوخِ مُرده بَرآرَد هزار طَرّاری
ازان میی که اگر باغْ ازو شکوفه کُند
زِ گُلْ گُلی بِسِتانی، زِ خارْ هم خاری
چو بیتو ناله بَرآرَم زِ چَنگِ هَجْرِ تو من
چو چَنگْ بیخَبَرم از نَوا و از زاری
گِرِه گُشای، خداوندْ شَمسِ تبریزی
که چَشمِ جادویِ او زَد گِرِه به سَحّاری
بِدان نشان که مرا بینشان هَمیداری
بِدان نشان که همه شب، چو ماهْ میتابی
دَرونِ روزَنِ دلها، برایِ بیداری
بِدان نِشان که دَمَم دادهیی که از میِ خویش
تَهیّ و پُر کُنَمَت دَم به دَم، قَدَح واری
به گِردِ جَمع مرا چون قَدَح چه گَردانی
چو باده را به گِرو بُردهیی، نمیآری؟
ازان میی که اگر بر کُلوخْ بَرریزی
کُلوخِ مُرده بَرآرَد هزار طَرّاری
ازان میی که اگر باغْ ازو شکوفه کُند
زِ گُلْ گُلی بِسِتانی، زِ خارْ هم خاری
چو بیتو ناله بَرآرَم زِ چَنگِ هَجْرِ تو من
چو چَنگْ بیخَبَرم از نَوا و از زاری
گِرِه گُشای، خداوندْ شَمسِ تبریزی
که چَشمِ جادویِ او زَد گِرِه به سَحّاری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.