هوش مصنوعی: این شعر به گذرا بودن عمر و فرصت‌های زندگی اشاره دارد. شاعر از بی‌ثباتی و زودگذری عمر می‌گوید و تأکید می‌کند که زمان به سرعت می‌گذرد و فرصت‌ها از دست می‌روند. او از ندامت و حسرت بر روزهای از دست رفته سخن می‌گوید و به خواننده هشدار می‌دهد که از عمر خود به خوبی استفاده کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی درباره زندگی و مرگ است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، لحن شعر گاهی اندوهگین و حسرت‌بار است که برای مخاطبان بالغ مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۴۷۳۶

از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر
کز موجه سراب بود پود و تار عمر

فرصت نمی دهد که بشویم ز دیده خواب
از بس که تند می گذرد جویبار عمر

برگ سفر بساز که با دست رعشه دار
نتوان گرفت دامن باد بهار عمر

کمتر بود ز صحبت برق و گیاه خشک
در جسم زار جلوه ناپایدار عمر

بر چهره من آنچه سفیدی کند نه موست
گردی است مانده بررخم از رهگذار عمر

آبی که ماند درته جو سبز می شود
چون خضر زینهار مکن اختیار عمر

زنگ ندامتی است که روزم سیاه ازوست
در دست من ز نقره کامل عیار عمر

دست از ثمر بشوی که هرگز نرسته است
جز آه سرد، سنبلی از جویبار عمر

فهمیده خرج کن نفس خود که بسته است
در رشته نفس گهر آبدار عمر

مشکل که سر برآورد از خاک روز حشر
آن را که کرد بی ثمری شرمسار عمر

زهری است زهر مرگ که شیرین نمی شود
هرچند تلخ می گذرد روزگار عمر

روز مبارکی است که با عشق بوده ام
روز گذشته ای که بود در شمار عمر

اشگ ندامتی است چو باران نوبهار
چیزی که مانده است به من از بهار عمر

تا چند بر صحیفه ایام چون قلم
صائب به گفتگو گذرانی مدار عمر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.