۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۶۳

با قیامت قامتش همدوش می گردد هنوز
از خرامش بوی گل مدهوش می گردد هنوز

از نگاه تلخ، بادامش همان دل می گزد
زهر در دنباله ابروش می گرددهنوز

کم نشد از خط حجاب روی چون برگ گلش
از نگاه گرم شبنم پوش می گردد هنوز

در پی طوطی نهان شد گر چه تنگ شکرش
خانه ها از خنده اش پر نوش میگردد هنوز

سرمه خط پرده گویایی چشمش نشد
شرم گرد آن لب خاموش می گردد هنوز

لطف اندامش همان می پرورد خمیازه را
سرو او پیرایه آغوش می گردد هنوز

گر چه از خط شد لب میگون اوپا دررکاب
از شرابش سینه ها پرجوش می گردد هنوز

چون سبو صدخانه عقل است ازو زیروزبر
گرچه از طفلی سوار دوش می گردد هنوز

گرچه از کیفیت حسنش اثر نگذاشت خط
صائب از یاد لبش مدهوش می گردد هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.