هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا جلال‌الدین رومی است که در آن شاعر از عشق الهی و رهایی از دنیای مادی سخن می‌گوید. او از ارزش جان و روح در برابر جسم و دنیا می‌گوید و مخاطب را به سوی معنویت و عشق حقیقی دعوت می‌کند. همچنین، شاعر از اهمیت دوری از حرص و هواهای نفسانی و توجه به ارزش‌های معنوی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۷۴

مُسَلَّم آمد یارِ مرا دلْ اَفْروزی
چه عشق داد مرا فَضْلِ حَق، زِهی روزی

اگر سَرَم بِرَوَد، گو بُرو، مرا سَرِ اوست
رَهیدم از کُلَه و از سَر و کُلَهْ دوزی

دَهان به گوشِ من آوَرْد و گفت در گوشَم
یکی حَدیثْ بیاموزَمَت، بیاموزی

چو آهویِ خُتَنی خونِ تو شود همه مُشک
اگر دَمی بِچَری تو زِ ما به خوش پوزی

چو جانِ جان شُده‌یی، نَنگِ جان و تَن چه کَشی؟
چو کانِ زَر شُده‌یی، حَبِّه‌یی چه اَنْدوزی؟

به سویِ مَجْلِسِ خوبان، بِکَش حَریفان را
به خِضْر و چَشمهٔ حیوان، بِکُن قَلاووزی

شرابِ لَعْل رَسیده ست، نیست انگوری
شِکَر نِثار شُد و نیست این شِکَر خوزی

هوا و حِرصْ یکی آتشی است، تو بازی
بِپَر، گِزاف پَر و بال را چه می‌سوزی؟

خَمُش که خَلْق نَدانَند بانگ را زِ صدا
تویی که دانی پیروزه را زِ پیروزی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.