هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساس ناتوانی، بی‌قراری و حیرت شاعر در برابر مسائل زندگی و عشق است. شاعر از وضعیت خود و دیگران ناراضی است و از پرسش درباره حال و روزش خودداری می‌کند. او از مفاهیمی مانند عشق، جنون، درد و رنج سخن می‌گوید و وضعیت خود را با تصاویر شاعرانه مانند موج سراب، بید مجنون و غبار توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و بیان احساسات سنگین مانند ناامیدی و حیرت، درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است.

غزل شمارهٔ ۴۸۳۵

هیچ کار از ما نمی آید ز کار ما مپرس
رفته ایم از خویش بیرون از دیار ما مپرس

کوه تمکین حبابیم از شکیب مامگوی
جلوه موج سرابیم از قرار ما مپرس

بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است
گل بچین از برگ ما، احوال بار ما مپرس

دامن آرام بر دامان صرصر بسته ایم
از پریشان حالی مشت غبار ما مپرس

دیده خورشید، فتراک سحر خیزان بود
حلقه فتراک ما بین از شکار ما مپرس

ازدیار حسن خیز عشق می آییم ما
می شوی آواره احوال دیار ما مپرس

نقل ارباب جنون دیوانگی می آورد
رحم کن بر خویش از جوش بهار ما مپرس

سبحه ریگ روان انگشت حیرت می گزد
از شمار داغهای بی شمار ما مپرس

شرح حال دردمندان دردسر می آورد
میل دردسر نداری از خمار ما مپرس

حلقه تأدیب در گوش معلم می کشند
از فضولیهای اطفال دیار ما مپرس

یک نگاه گرم در سرچشمه خورشید کن
پیش رویش حال چشم اشکبار ما مپرس

کار ما چون زلف خوبان در گره افتاده است
می کنی سر رشته گم صائب ز کار ما مپرس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.