هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و عشق الهی است. شاعر از درد فراق، جذبه‌های عشق، و تجربیات روحانی خود سخن می‌گوید و با تصاویر زیبایی مانند ابر بهاری، شیر شکار، و گلستان جهان، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'مشق جنون' و 'درد فراق' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۴۸۴۵

بازدارم به نظر خط غباری که مپرس
سایه کرده است به من ابربهاری که مپرس

نیست در رفتن دل هیچ گناهی از من
کششی دیده ام از جلوه یاری که مپرس

گر چو گل چاک زنم جامه جان معذورم
دیده ام صبح بنا گوش نگاری که مپرس

عجبی نیست زمن طاقت اگر وحشی شد
زده ناخن به دلم شیر شکاری که مپرس

چه خیال است دل از پای نشیند دیگر؟
جلوه ای دیده ایم از شاهسواری که مپرس

دیده ام نقش مرادی که تماشادارد
داده ام دست ارادت به نگاری که مپرس

من حیران نکنم مشق جنون،پس چه کنم ؟
هست درمد نظر خط غباری که مپرس

چون نسوزد جگر سنگ به نومیدی من ؟
روی گردانده زمن لاله عذاری که مپرس

کرده ام عهد که کاری نگزینم جز عشق
بی تأمل زده ام دست به کاری که مپرس

شب که آن مور میان تنگ درآغوشم بود
داشتم از غم ایام کناری که مپرس

من نه آنم که خورم بار دگر بازی چرخ
خورده ام زین قفس تنگ فشاری که مپرس

چون به شکرانه نسازم دو جهان راآزاد؟
چشم دامم شده روشن به شکاری که مپرس

نکند وقت مرا زیر و زبر صحبت خلق
کز دل تنگ مرا هست حصاری که مپرس

غنچه خسبان گلستان جهان را صائب
هست در پرده دل باغ و بهاری که مپرس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.