هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر دردها و رنج‌های عشق، هجران، و دل‌تنگی است. شاعر از مخاطب می‌خواهد که از عاشق حیران، خبر هجر و وصل را نپرسد و حال دل شکسته‌ را درک کند. همچنین، اشاره‌هایی به ناامیدی، صبر، و عشق الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۸۴۸

از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس
طوفان رسیده را ز کنار و میان مپرس

حیران عشق راخبراز هجر و وصل نیست
از خار خشک حال بهار و خزان مپرس

ناخن مزن به سینه ماتم رسیدگان
از بیدلان حدیث دل خونچکان مپرس

پیش خدنگ او سخن از نیشکر مگو
تا مغز هست، یکقلم ار استخوان مپرس

چون گل نظر به سینه صدچاک من فکن
از تیغ بازی مژه دلستان مپرس؟

از دشمنان خود نتوان بود بی خبر
آخر ترا که گفت که از دوستان مپرس؟

دوری نیازموده چه داند هجر چیست
از موج آب، حال جگر تشنگان مپرس؟

تیر کج ازنشان خبر راست چون دهد؟
از طالب نشان، خبر بی نشان مپرس

آن را که هست باتو زبان و دلش یکی
دل رابه خامه تانکنی یکزبان مپرس

در زیر کوه قاف پر مور راببین
از بار عشق، حال دل ناتوان مپرس

تا می توان شنید ز موران تلخکام
وصف شکر ز طوطی شیرین زبان مپرس

در خاک و خون تپیدن خورشید راببین
دیگر ز بی نیازی آن آستان مپرس

بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را
صائب عیار شوق من و اصفهان مپرس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.