۲۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۵۲

بی نوش لبان آب بقا را چه کند کس؟
بی سبز خطان برگ ونوا را چه کندکس؟

توفیق در ایام جوانی مزه دارد
بی قوت پا راهنما را چه کند کس ؟

چون دفتر دل هر ورقی درکف بادی است
شیرازه آن زلف رسا راچه کند کس ؟

بی آب ،هوا سلسله جنبان غباراست
هرجا نبود باده هوارا چه کند کس ؟

پیش رخ او حرف گرفتم که نگویم
آیینه اندیشه نما راچه کند کس ؟

دولت که دهد رو،به جوانی مزه دارد
چون سر نبود بال هما راچه کندکس ؟

بیماری آن نرگس خونخوارمرا کشت
این ظالم مظلوم نماراچه کند کس؟

همراهی دل تاسرآن کوی ضرورست
در صحن حرم قبله نمارا چه کند کس ؟

صائب اگر آن دشمن جانهانپذیرد
آخر چو شرر نقد بقا راچه کند کس ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.