۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۸۵

چون بود گلچهره ساقی باده رنگین گو مباش
ساعد سیمین چو باشد جام سیمین گو مباش

دست رنگین می کند کار شراب لعل فام
باده گلرنگ در دست نگارین گو مباش

هر سفالی رافروغ می بلورین می کند
باده چون روشن بود جام بلورین گو مباش

داغ ما خون رابه همت می تواند مشک کرد
کاکل عنبرفشان و زلف مشکین گو مباش

صحبت دلدار، ما را فارغ از دل کرده است
چون سوارازماست هرگز خانه زین گو مباش

خامه صائب معطر می کند آفاق را
در بیابان ختا آهوی مشکین گو مباش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.