هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به زیبایی‌های طبیعی و عشق الهی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو آزاد، زلف جوهر، و بلبل، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق و غربت بیان می‌کند. همچنین، او از مفاهیمی مانند رنج، یادآوری، و آرزوی آزادی سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۹۲۶

چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش ؟
ز طوق قمریان خلخال دارد سرو آزادش

نمی دانم ز خونریز کدامین صید می آید
که می پیچد به خود چون زلف جوهر تیغ فولادش

زبس از زلف او در شانه کردن مشک می ریزد
چوپای شمع تاریک است پای سرو آزادش

گرانی می کند بر خاطرش یادم،نمی دانم
که بااین ناتوانی چون توانم رفت ازیادش

ندارد بلبل ما طاقت ناکامی غربت
مگر رحمی کنند و با قفس سازند آزادش

نه لاله است این که دارد تربت فرهاد را دربر
که با این گوش سنگین خون چکاند از سنگ فریادش

اگر صائب مقیم گلشن فردوس خواهدشد
نخواهد رفت از خاطر هوای سیر بغدادش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.