هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق سخن می‌گوید و از خطرات و زیبایی‌های این عشق یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند شهادت، فداکاری، و عرفان نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیمی مانند شهادت و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۹۴۹

بلا جویی که من دارم نظر برچشم فنانش
خطر دارد ترنج آفتاب از تیر مژگانش

نمی دانم شمار کشتگانش را، همین دانم
که شد کان بدخشان خاک از خون شهیدانش

ز دامنگیری او آستینها جوی خون گردد
ز خون کشتگان از بس که سیراب است دامانش

ندارد حاجت آیینه از بهر خودآرایی
ز بس کز هرطرف آیینه رویانند حیرانش

گوارا باد شرم همت آن لبهای نوخط را
که جان بخشی کند در پرده شب آب حیوانش

ازان بر میوه فردوس باشد دیده زاهد
کز آن سیب ذقن خونین نگردیده است دندانش

رسانیده است خوشی را خرام او به معراجی
که ننشیند ز پا گردی که برخیزد ز جولانش

کجا افتدبه فکرما اسیران عشق بیباکی
که ماه مصر باشد از فراموشان زندانش

ز خامی دارم امید کشش ازکعبه کویی
کز استغنانگیرد دامن رهرو مغیلانش

مکن در ملک دنیا آرزوی سلطنت صائب
که از زنبیل بافی می خورد روزی سلیمانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.