هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از صائب تبریزی، با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، به توصیف عشق و زیبایی معشوق می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند شکرش (لب معشوق)، گلو، زلف، خال، سرو، و بلبل برای بیان احساسات خود استفاده کرده است. شعر همچنین به مفاهیمی مانند غیرت، عشق، و رنج‌های عاشقانه اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۷۴

شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش
قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش

پسته می گشت نهان در دل شکر دایم
چون نهان شد به خط سبز لب چون شکرش؟

زلف وقت است که به چهره او خال شود
بس که پیچد به خود از غیرت موی کمرش

گر چنین نشو و نما می کند آن تازه نهال
سرو چون سبزه خوابیده شودپی سپرش

حاصلی نیست ازان نخل برومند مرا
تا نصیب لب و دندان که باشد ثمرش

بلبلی راکه به بی برگ و نوایی آموخت
برگ گل ناخن الماس بود بر جگرش

نتوان بست به زنجیر خود آرایان را
نعل طاوس درآتش بود ازبال وپرش

عشق کرده است مرا برسر خوانی مهمان
که زجان سیر شدن هست کمین ما حضرش

گر به گوهر رسد سنگ شکستی سهل است
وای برآن که شکستی رسد از هم گهرش

صائب از بوسه آن لب، دهنی شیرین کن
تانگشته است نهان در پر طوطی شکرش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.