هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، قناعت، و طبیعت می‌پردازد. شاعر با بیان هنرمندانه، احساسات عمیق و نگاه فلسفی خود را به زندگی و عشق نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم نیاز به تجربه و دانش ادبی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۴۹۷۸

شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش
چون فلاخن که کند سنگ سبک جولانش

شهسواری که منم گردره جولانش
آفتاب ازمژه جاروب کند میدانش

برگ آسایش ازین خاک سیه کاسه مجو
که بود از نفس سوختگان ریحانش

مور صحرای قناعت دل شادی دارد
که بود دست سلیمان به نظر زندانش

تهمت سرمه به آن چشم سیه،عین خطاست
سرمه گردی است که خیزد ز صف مژگانش

می توان باعرق روی تو نسبت کردن
گوهری راکه زآیینه بود میدانش

صفحه آینه راکاغذ سوزن زده کرد
تا چه باسینه مجروح کند مژگانش

می رود آبله دست صدف دست بدست
رنج ما نیست که پامال کند دورانش

عافیت می طلبی رو سر خود گیر که عشق
قهرمانی است که از دار بود چوگانش

نظر تربیت از ابر ندارد صائب
گلستانی که منم بلبل خوش الحانش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.